الگو تو زندگی خیلی
شایدم باید بهش گفت استاندارد
شایدم باید بهش گفت پارامتر ؟
و شاید های دیگه که سواد من بهش قد نمیده
ساعت تقریبا چهار صبح اومدم یه کسشعر بگم برم ، حالا اون کسشعر چیه؟ مطمعنا خودتون میدونید خیلی چیزا دست ما نیست که در مقابلش انتخاب ها رو داریم که دست خودمون هستش و بسته به شرایط دستمون توش باز هم هست اما اون چیزایی که دست خودمون نیست چقدر تاثیر دارن رو با یه مثال میگم و میرم
این که رفتار ، شخصیت ، شیوه گفتار ، حتی عادت ها و حتی ادب ، ادبی که حتی منم نیست از ریشه نباشه یا مثل من به بیراهه کشیده شده باشه و جاشو به بی ادبی داده باشه و حتی طرز مقابلش با مشکل ها و فرصت هااااا باعث بشه ناخودآگاه برات تبدیل بشن به یه الگو به یه استاندارد بزرگ که در مقابلش نمیتونی چیزای کوچیکتر از اون رو بپذیری و همین شروع یه بگایی هستش یه بگایی بزرگ
این که با آدمی آشنا شده باشی که خیلی سر تر از تمام اطرافیانت هست و اون آدم نباشه و تو بمونی که دنیا آدم که از اون ناچیز ترن و تو نمیتونی تحمل شون کنی
مثل این که تو قرمه سبزی مادربزرگ رو خوردی و الان قورمه سبزی دست پخت دیگرون رو نمیسپندی
این که معلم ریاضی کلاس نهم یه جوری درس میداد که خر هم میفهمید ولی بعد اون هیشکی نتونست اون درس رو به اون خوبی درس بده و انگار عصبی میشی
این که بازی بارسلونا مقابل رئال رو دیدی و الان با هر لمس توپ بازیکن های آرسنال میگی اینا که دارن فقط دنبال توپ میدوون
مثل اون طرز برخورد اون آقای مدیر فروشگاه با مشتری ها تو انواع و اقسام شرایط ها و تویی که داری فکر میکنی قبلا همچین چیزی رو ندیدی و بعد اون هم سخته دور برت همچین کسی رو ببینی
این که من این همه نوشتم و باز نمیتونم چیزی که تو ذهنم هست رو روی کاغذ بیارم شاید این ضعف منه شایدم نشونه بزرگی اون چیزی که تو ذهنم هست
خلاصه که جون دل اینو بهت بگم وقتی تو روستا زندگی کردی و برج های تهران رو میبینی دیگه اون ساختمون چهار پنج طبقه به نظرت ناقص میان و تو با این که با تمام وجود عاشق اون خونه کاه گلی با حیاط بزرگ در گل و بلبلتون هستی ولی باز عصبیت میکنه و یاد اون برج بزرگ و پر شکوه میفتی و با خودت میگی این دیگه چی هستش شده ملکه ذهن من و نمیتونم شکستش بدم نمیتونم بیخیالش بشم نمیتونم نابودش منم و کاش میدونستم اون قسمت از حافظه رو پاک کنم
+ آقا این جونم بگه براتون که میدونم خیلی وقته ننوشتم ، امیدوارم یه وقت مناسب بیام بگم کجام و چه گهی میخورم با زندگیم 😂
++ شنیدم چند روز پیش کنکور بود 😂 به عنوان کسی که ۴ تا کنکور و ۵ تا آزمون نهایی داده بهتون میگم تلاش کنید به این کسشعرا که میگن منم نیست و کنکور همه زندگی نیست گوش نکنید کونتون رو پاره کنید یه درصد این ور اون ور تر مثل یه زاویه یه درجه هستش اولش کوچیکه بعدا بی نهایت بزرگ میشه اما اما اما افسوس نخورید این دو کلمه مهم تر از کل بند هستش
+++ در آخر هم مراقب باشید آدم های زندگیتون خیلی میتونن تاثیر گذار باشند حتی اگه خودتون نخواید (یادش بخیر چقدر این حرف رو میخوندم و میشندم ولی باور نمیکردم و میگفتم ذهن خودم خواسته خودم کسی نمیتونه تا خودم نخوام روم تاثیر بزاره 😂 )
موفق باشی جوان