ما ترکا یه کلمه ای دارم به اسم «براکماک» به معنی سپردن از اون ور دو حرف به این کلمه اضافه کنیم یعنی کلمه «براکماماک» معنیش تغیر میکنه به نسپردن یا معنانی دیگه ای که میشه به جاشون استفاده کرد از جمله ول نکردن و رها نکردن هستش 

یه اهنگی هست خیلی دوستش دارم یه جاییش میگه

اولنملی اولان زامانا براکماک دییر

زامنلا براکماماک ده

ترجمش میشه : چیزی که مهه به زمان سپردن نیست بلکه در زمان رها نکردن هست

مثل این که تو سرما خوردی و به زمان میسپری که درست بشه ولی باید در طول زمان به حال خودت رسیدگی کنی و از خودت مراقبت کنی تا بهتر بشی

یا منظور اصلی شاعر رو بگم تو مسیر عاشقی چیزی که مهمه به زمان سپردن نیست بلکه تو زمان رها نکردنش هست که مهمه