مثل این که یه چالشی مد شده بعد عمممممممممممری گفتم حیفه بی استفاده بزارمش
جریان این هستش که تصور میکنم من تو یه دنیای مجازی چطوری هستم
اینجا اسلو هستش پایتخت نروژ هوا سرده ولی خب عوضش دلای مردمش گرمه صبح ها مجبور نیستم از ۷ پاشم راحت تا ۹ فرصت دارم بخووابم بعد برم سر کار
من تو یه شرکت برنامه نویسی کار میکنم شرکت بزرگی نیست و همینش رو دوست دارم کوچیک ولی صمیمی حتی مگس هایی که اینجا پر میزنن رو هم میشناسم ساعت ۳ کار تموم میشه به سمت مترو راه میفتم هوا مثل همیشه سرده خیابوناش رو یه بارم ندیدم ترافیک باشه مردمش خیلی عجیب نیستن حقیقتا چهره هاشون سرده مثل هواش رفتارشون سرده مثل برفی که میباره از هواش تا وقتی ازاری بهشون نرسونی باهات کاری ندارن به کسی خوبی نمیکنن در عوض نمیخوان بدی ببینن و واسه همین اینجا رو انتخاب کردم کسی کاری بهم نداره
با مترو راهی خونه میشم اینجا یه لباس گرم بپوشی و یه کاپشن از روش مطمعن باش یخ میزنی باید مد رو بزاری کنار و قشنگ هفت تا شرت بپوشی تااازه شرت مدل ۷ جوااب نمیده هااا باید شرت اسلامی بپوشی 😂
میرسم خونه باید این که دیگه خونه خودمه ولی بازم این حس که دلم میخواد بیرون بمونم و هرچقدر میتونم دیر برم خونه منو ول نکرده تازه بهش گفتم دوستت دارم هااا ولی بازم ولم نمیکنه
میخوام زنگ در رو بزنم هماسیمون رو میبینم کصخل مغزش رد داده پارو به دست میخواد جلو درشون رو تمیز کنه میگم کصخل هستش چون تا صبح ماشین های برف روبی همه جا رو تمیز میکنن ... سلام گرمی میکنه و حالمو میپرسه منم با گرمی جوابشو میدم کصخله ولی خب دوستش دارم 😂 اینم یکی دیگه از عجایب هستش تا وقتی نمیشناسنت یه تیکه یخ هستن ولی امان از وقتی که بشناسنت و باهات صمیمی بشن مثل این میمونه بعد کلی برف بازی کردن بری بشینی کنار بخاری گرم ، گرم میگیرین وقتی میبینیشون لبخند میزنن دیگه خبری از سرد مثل هوا نیست
با یه مراقب خودت باش باهاش خداحافظی میکنم و و بله قبل از این که زنگ در رو بزنم دختر کوچولوم که صدای منو شنیده در رو باز میکنه و با اون دستای کوچیکش میخواد که بغلم کنه یه دختر کوچولوی ناز با موهای سیاه ، به سیاهی زندگیم قبل به دنیا اومدنش
وقتی به دنیا اومد تو پوست خودم نمیگنجیدم داشتم دیوونه میشدم واسه همین میخواستم اسمشو بزارم شراره به یاد اون ترانه که میگفت بازم شراره دلارو دیوونه کرده 😂 ولی خب از خیرش گذشتم و اسمشو گذاشتم ترانه دلیلشم به خودم مربوطه😂
مرسی از گلی برای این چالش بعد عمری یه چالش دیدم تو بیان
+ اومدم روز اول بنویسم دو خط اول نوشتم کار پیش اومد رفتم روز بعدش اومدم حسش نبود روز بعد ترش کلا نبودم بعد عمری دیدم بچه ها همه نوشتن و من از همه عقبم :/ و بلخره نوشتم
++ ولی بین خودمون بمونه ای کاش های خودمون رو به اسم دنیای مجازی داریم مینویسیم