آره این جونم بگه برات که دلم میخواد یه کافه برم یه کافی‌شاپ آروم نه از این شلوغا که همه میرن و به هم شیاف میکنن یه جای آروم دنج خلوت بی سر و صدا با یه کاپوچینو شیرین به یاد قدیم مدیما تو کافه we
اصن حالا که فکرشو میکنم میبینم یه سال شده که من کافه ای نرفتم به هزار و یک دلیل حتی از کنار کافه مورد علاقه ای که داشتم هم رد نشدم
شاید چون مشغول بودم
شاید چون حوصله نداشتم
شایدم چون دیگه به خلوتی و دنجی قدیم نبود ، آره باید همین باشه اون کافه معروف شد دسته دسته آدم اومد توش و رفت دیگه از چشم افتاد
حالا چرا یاد کافه افتادم ؟ سر راهم به کتابخونه دو تا کافی‌شاپ افتتاح کردن تقریبا هر دو تا هم همزمان یکیشون تم دارک یکیشون لایت یکیشون شلوغ هستش اما یکی دیگه به زور دو تا مشتری همزمان میبینی توش لامصب خیلی به دلم افتاده برم اونجا اصن درستشم همینه کافه ای که شلوغ باشه دیگه کافه نیست که ولی خب من همچنان دلم میخواد برم و همچنان نمیشه لامصب احساس میکنم طلسم شده که نتونم برم یکی به من چکش ثور رو بده باید این رو بکشنم

بعد این جونم بگه براتون که اره نتایج که نه درصد های کنکور اومد فهمیدم فرهنگیان رو شدیدا ریدم😂 اما جالب اونجاش بود که یکی از دوستای خوبم خوشحال شد از این قضیه و گفت فرهنگیان دست و پاتو میبنده حالا با درست و غلطش کاری ندارم من که به هر حال تو خوابم نمیتونم ببینم فرهنگیان رو 😂

ولی این دروس اختصاصی خودمون

اینطوری بگم بهتون که به نسبت پارسال خیلی بهتر شده بود ولی خیلی فاصله داره با چیزی که من میخوام

یا یه جور دیگه بگم راضیم اما قانع نیستم با همینا هم میتونم یه جا برم سرمو بندازم پایین روزگارم رو بگذرونم اما خب این که نشد زندگی

راستیتش فکر کنم هرچی زور داشتم زدم که کنکور اردیبهشت رو خوب داده باشم و امیدی به کنکور تیر ندارم

یادش بخیر یه روزایی من روزی هزار بار دروغ میگفتم و ۹۹۹ تا از این دروغ ها رو به خانواده میگفتم که بپیچونمشون این روزا این دروغا شدن 1998 تا دارم یه جورایی به عالم و ادم دروغ میگم در مورد خودم که خب تا زمانی که کسی مچم رو نگرفته به تخمم نیست

از جو کنکور که خارج بشیم میتونم به گرمی هوا اشاره کنم زمستون به خدا من قدر تو رو دونستم اینا قدر ندونستن

دوستای من دست کمی از فیلم هندی ندارن باور کنین خیلی جدی میگم یه دوستم رفته توپ پاش شکسته بعد با همون پای شکسته امروز صد تا پله رو بالا اومد تا مافیا بازی کنیم :/ یکی دیگه موتور رو از بین سه تا ماشین رد میکنه یه جوری که عزراییل هم جا میمونه یکی دیگشون تا دیروز تو جاده صاف نمیتونست موتور رو برونه و حقیقتا میترسیدم وقتی اون موتور میرونه با اون برم جایی امروز دیدم داره تک چرخ میزنه :/ یه دوستی دارم تنگی نفس داره تو فوتبال دو دقیقه میدووید میگفت من مردم دیگه بعد جالب اینجاست میومد بیرون سیگار روشن میکرد :/ (باور کنید خودمم تو عجبم عجبببب ) یکی دیگه هم دارم 24 ساااااااعته بیرونه بعد اونم امتحانا 20 میگیره (فکر کنم اینا سوالات رو خریدن وگرنه جور دیگه نمیشه اخه) فردا هم همین دوستم که گفتم ۲۴ بیرونه قراره ۴ نفری به صرف صبحونه بریم یه کوه 😂 اصلا هم بهتون نمیگم یک شنبش امتحان فارسی داریم

خیلی حرف دارم یه جورایی گذاشتم به نوبت زیاد نشه در کل این روزا به چاشنی بلاتکیفی تزیین شده که خب فرار از زندان از فرار کردن از این وضع راحت تره