خب از کجا شروع کنم ؟

قدیما میومدم هر اتفاقی که میفتاد رو مو به مو مینوشتم الان اونقدر اتفاق افتاده و ننوشتم که باید کتاب بنویسم تا تموم بشه

پس در نتیجه میرم سراغ خلاصه ماجرا ها

توی دانشگاه ازاد تبریز - رشته مدیریت بازرگانی ثبتنام کردم

کلاسام تو سه روز هستش یک شنبه و دو شنبه و پنجشنبه

ساعتای کیری ای درس دارم

هعییی اخرشم نشد من یه پست بنیوسم و توش از اعضای بدن استفاده نکنم

اخه تقصیر منم نیست تقصیر اون کون گشادی هست که منو تنگ فرض کرده و برای صبح ساعت هفت و نیم برام کلاس گذاشته

خب داشتم میگفتم

با یکی از دوستام همین امروز یه خونه گرفتیم تبریز التبه هنوز نرفتیم و قراره پنجشنبه همین هفته کلیدا رو تحویل بگیریم

واقعیتش هم خوشحالم هم میترسم

خوشحال از این که دارم میدونم چه گهی دارم میخورم

ترس از این که نتونم همه چی رو راست و ریست کنم حقیقتش میزان درامد و خرج اونطور که پیش بینی میکردم پیش نرفته تا الان

خبر دیگه هم این که هیچی دیگه چی بگم بیاید یه صندلی داغ بزارید من از شما بپرسم شما از من

شنیدم بیان رو میخوان بفروشن

دوست ندارم اینو بگم ولی  فروش بیان مساوی هست با پاک کردن وب

من  اینجا خیلی خاطره دارم هاااا از کلاس هشتم دارم اینجا مینویسم لامصب من کشف و شناخته نشدم 😂

دوستای زیادی اینجا داشتم که الان بیشترشون دیگه نیستن منم سر  لج و لجبازی با خودم اینجا موندم به خودم قول دادم نرم و ن م ی ر م

خب دیگه چی :/

از من ناراحت نشید کم به اینجا سر میزنم

من هر وقت کامپیوتر رو باز میکنم میام اینجا

بحث اینه من اولا تو خونه پیدام نمیشکه که کامپیوتر رو باز کنم

دوم وقتی هم خونم یخورده با گوشی مشغول میشم و بعدش دیگه میخوابم

سوم واقعیتش تو کامپیوتر کاری جز چک کردن بیان ندارم

چهارم دیگه کاری تو بیان ندارم

بیان رو نگه داشتم واسه چند تا دوست و این که به خودم قول دادم پاکش نکنم

بیشتر یه راه ارتباطی یا یه در پشتی هست برام

amirreza830 ایدی تلگرامم هست

اینو گذاشتم واس کار واجب البته اخه یکی نی ب من بگه کی اخ با تو کار واجب پیدا میکنه

یا ن اصن ببین اون کی بود ک کار واجبش خورده به من

فعلا نمیدونم باید چه گهی بخورم

فقط همینو میدونم که یه کار خوبی کردم و اونم ثبتنام قطعی تو دانشگاه بود

بعد این دنبال یه کار دانشجویی میگردم تو تبریز

بعدش میرم دنبال یه چند تا فن و تخصص

در همین حین زبان انگلیسیمو باید تقویت کنم

تو فکر های خوب زیاید هستم زورمو میزنم برای تک تکشون

من هنوزم زندم

هنوزم میگم و میخندم و به تخمم میگیرم چپ و راست زدنای روزگار رو