یه روز یه دوست عزیزی بهم گفت سیگار رو کم کن ترک کن
گفتم سعی میکنم
یه حرف تکراری که من خیلی گفته بودم و عمل نکرده بودم این سعی میکنم گفتن های من تاریخ انقضاشون حداکثر دو سه روز بود بعدش همونطور که وارد مغزم شده بودن همونطور هم خارج میشدن
بهم گفت عیبی نداره بکش ولی روزی بیشتر از پنج نخ نشه ها
گفتم چشم سعی میکنم اما قول نمیدم
آخه چرا باید برای کاری که نمیدونم در توانم هست یا نیست قولی بدم وقتی نمیدونم تحت هر شرایطی میتونم رو قولم بمونم یا نه قول نمیدم
بهم گفت باشه ولی بعد نخ پنجم هر نخ که میکشی سیگار نیست که میسوزه دود میشه و تموم میشه از نخ ششم عمر منه
لامصب خیلی حرف در مورد کم کردن و ترک کردن سیگار بهم گفتن ولی این یکی جا خوش کرده تو وجودم وقتی نخ پنجم رو میکشم انگار یه صدایی بهم میگه تو صد درصد عمر خودت رو امروز مصرف کردی از این نخ به بعد عمر اونی که دوستش داری هست میخوای ادامه بدی ؟؟؟
خداروشکر