عکس مربوط به کافه we شهرمون هستش که جمعه ها سینماش میکردن و میرفتیم فیلم میدیدم بدون این که بدونیم جمعه هفته قبل برای اخرین بار رفتیم و فیلم دیدیم اسم فیلم هم آتابای بود تولید ایران اما زبان ترکی حقیقتا خود این فیلم خودش یه پست جدا میطبه ولی کیرم تو کون اماکن که اومد و گفت دیگه فیلم دیدن تعطیل و از این هفته دیگه این دلخووشی رو نداریم

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

کسایی که منو میشناسن میدونن وقتی خدا داشت به همه وزن و چربی میداد من تو صف قد بودم وقتی خدا به همه داشت زبون میداد من تو صف هیچ صفی نبودم رفته بودم دستشویی وقتی خدا داشت احساسات رو بین ادما پخش میکرد هرکی یه طرف بود ولی من اولین نفر صف بیخیال یبودم اولین نفر صف فراموشی بودم اولین نفر درک کردن اولین نفر شنیدن حرف ها اولین نفر دیدن ها بودم

تقریبا از کلاس هشتم یعنی حدود ۵ سال و نصف که وارد این دنیای کوفتی شدم همه داشتن میرفتن بازی دانلود کنن نمیدونم فیلم ببینن اهنگ گوش کنن من به دست سرنوشت مستقیم دستم سور خورد رفتم به « چت روم » با ادم های مختلفی اشنا شدم حقیقتا واسه یه کلاس هشتمی که دنیاش خلاصه میشد تو کوچشون یه غنیمت بود مثل این بود که طلا و الماس تاج و تخت و به من داده باشن حالا سرتون رو درد نمیارم خب حقیقتا سنم کم بود مجبور بودم سنم رو دروغ بگم 😂 ۱۳ یه روز میشد ۱۸ یه روز میشد ۱۷ یه روز عشقم میکشید میشدم ۲۱ اصلا عالمی داشت واسه خودش اقا اونجا خب دوستایی هم داشتم یه روز ناراحت بودم من مثلا درکشون میکردم دلداری میدادم نمیدونم حالشونو به هر نحوی بود خوب میکردم 😂 به خودم میگفتم فکر کنم استعداد دارم تو خوب کردن حال ادما ببینید چطوری جو برم داشته بود که رفته بودم کتاب روان شناسی دو جلد خونده بودم (یه کار خوب کرده باشم اون روزا همینه 😂) اقا من از اون روز تا به این روز تا جایی که تونستم با همین دنده هم ادامه دادم ولی دیگه بریدم من جای همه اون ادم ها بودم از اونی که شکست عشقی خورده بگیر برو تا اونی که زخم رفیق خوده فقط یه پریود نشدم 😂 اقا هر اتفاقی واسه من میفتاد من دست خودم نبود سریع میتونستم بیخیال بشم اصلا بیخیالیم ده از ده فراموش میکردم نمیگم راحت بود اما به شرطی که خودم میخواستم واسم کاری نداشت اما ملت نمیتونن این کار رو بکنن کووووووووووووونمو پاره کردم واسه خیلیا گاون گااااااااااااو طررررررررررف خودش نمیخواد فراموشش کنه نمیخواد بییخالش بشه میخواد تو اتیشش بسوزه بمیره و منه (اینبار من )گاو سعی میکنم ادمش کنم بگم نه نکن اینطوری نه ببین اینه اینجوریه اون اینه اون این کرد دست خودش نیست که گاوه دیگه به حدی رسیدم که منی که همیشه میگفتم هر چی شد شد نباید بیخیال خوب کردن حال ادما شد چون ممکنه کار دست خودشون بدن (هنوزم میگم ادما دیوونه هستن خودمم دیوونم ممکنه کار دست خودم بدم حالا من فعلا نه جدی اوضاع خیطه رد داده ها زیاد شدن ) همین من همین دیشب به یکی بعد یه سال گفتم صلاح مملکت خویش خسروان دانند گاااااااو دو عالمم یه بار دیگه سعی کنم کاری براش بکنم یه برا خودکشی نا موفق داشته خب به عنم اینبار بره از پشت بوم خودشو پرت کنه پایین به تخمم نیست بیخیال دو عالمم

نتیجه اخلاقی واسه هر گاوی زحمت نکشید

شمایی که نمیتونین بیخیال بشین من که صد در صد غیر عادی هستم سریع بیخیال میشم ولی شما هم به خودتون یکم شک کنین ببینید کجای کارتون خرابه