من یه رلی داشتم حدود یه سال و نیم پیش میشه گفت اسمش زهرا بود حالا بنا به دلایلی که مطمعنم حداقل دو بار نوشتم تو این وب 😂 ما کات کردیم این خانوم همسایه باغ ما بودن و از اون زمان کات تا همین پری روز کلا دو سه بار دیده بودمش که اونم یه جوری نگام میکرد انگار بهش کیر خروندم :/ باهاش ارتباطی نداشتم به کل اصن یادم رفته بود همچین ادمی وجود داره اخه این مدت باغ هم نرفتم بلکه اونجا اتفاقی هم رو دیده باشیم دوباره بهم چپ چپ نگاه کنه 😂

دیروز از کتابخونه اومدم نشستم خونه مامانم گفت خبر داری چی شده ؟

با خودم گفتم وای بر من بگا رفتم حتما یکی بگا رفته منم با خودش بگا داده ...

گفتم چی شده من از هیچی خبر ندارم بسم الله تازه رسیدم خونه

گفت زهرا بود باغ همسایه داروی خواب آور برداشته با دو تا از دوستاش ریختن تو سماور معلم ها 😂

اینو که شنیدم اول یه نفس راحت کشیدم که بگا نرفتم

دوم گفتم ایول بهش لیاقت داره دمش گرم با این که دیوونس ولی جیگر داره (دیگه خانواده بود نتونستم بگم تخم داره) 😂 بعد گفت که معلم ها بیهوش نشدن مسموم شدن بعد از دوربینا چک کردن اینا لو رفتن مامان زهرا اینو کتک زده (البته مامانم از یه منبع نزدیک شنیده ولی اخبار که کانال ها و گروه ها گذاشتن نوشتن باباش کتکش زده ) بعد فردای اون روز مامانش میبینه زهرا نیست زهرا کو زهرا کجا رفته نکنه از خونه فرار کرده باشه نه بابا از این خبرا نیست مامانش میبینه در پشت بوم بازه (لازم به ذکره عرض کنم خونشون چهار طبقه هستش) میره پشت بوم میبینه بله زهرا نشسته لب پشت بوم و بعد زهرا یه نگاهی به مامانش میکنه و خودشو پرت میکنه پایین

+اون هایی که تو محل بودن از جمله یکی از همسایه ها میگفت همونجا براش یه  فاتحه خوندنم چون انتظار نداشتم زنده بمونه با اون چیزی که من دیدم

++ دکتراعملش کردن گفتن خوب میشه

+++ حقیقتا از طبقه ۴ خودتو پرت کنی پایین زنده بمونی یعنی قشنگ به واسطه خدا عزراییل اون دور بر نبوده ...