یواش همه چیزای من اینجا حراج مدادو خودکارو دفتر و تراش
حراج نفس من واسه گنده تراش حراج زندگی و تموم اون غماش
قلب من با کلی درد و پارگی و خراش حتی رفاقت و حتی قشنگی شباش
همه چیزم حراج همه چیزم حراج اما یادت باشه کردم زندگیم فداش

-----------------------------------------------------

قبلا یه بار نوشتم که نمیخوام به گذشته ها برگردم گفتم که من کونمو پاره کردم تا از ریتمی که دنیا جامعه خانواده مدرسه به من تحمیل میکردن فرار کنم من از اون ریتم خارج شدم و خواستم ریتم زندگی خودم رو اونطور که دوست دارم  بسازم ولی اثرات ریتم قبلی همچنان روی من بود یه خط قرمز هایی بود که نا خواسته وجود داشت اما من ریتمی میخواستم که مال من باشه پس با خریت تمام اون خط ها رو یک به یک رد کردم و هر بار که خطی رو رد میکردم میفهمیدم این خط ارزشش رو داشت ؟‌ قبلا بهتر نبود ؟

این ماجرا ادامه دار شد تا پارسال مصادف با هیجده سالگی دقیقا وقتی که هرکی خواب بود هرکی خودشو زده بود به خواب هرکی رو خوابونده بودن بیدار شدن و ریتم زندگیشون عوض شد ساز زمونه براشون متفاوت از قبل نواخت این وسط من بودم و سازی که نصفه نیمه کنترلش به دستم بود ریتمی که من هر ثانیشو میگفتم به چه جهت بره درسته من سکان به دستم بود و هست و به جهت موافق من پیش میره ولی همه چیز که نمیشه به میل خودمون باشه اگر اینطور بود من الان زیر یه تن خاک بودم و مورچه ها خوشحال از این که یه کون و یه کیر واسه شام میل میکنند

دیدین دی جی ها شجریان و تتلو رو با هم میکس کنند ؟‌ یا چاوشی رو با سینا درخشنده ؟‌ این اتفاق الان داره برای من میفته ریتمی که ساختم تو جهت مخالف ساز عادی و از پیش تعین شده هستش و همین به من هشدار میده هی عزیز حتی سازت تک باشه ریتمت ناب باشه باز یه دست صدا نداره و تو به زودی زود قراره به گا بری چرا به گا ؟‌ یه خونه بسازین بعد زلزله بیاد با خاک یکی بشه به گا رفتن نمیگن ؟ سه صفحه کد بنویسی برق بره به گا نرفتی ؟ سه روز خودتو برای عروسی اماده کنی و به دلیلی نتونی بری بگایی محسوب نمیشه ؟

جلوی بگایی رو نمیشه گرفت در عوض میشه دوباره ساخت درسته دوباره بگایی قراره بیاد بگایی همیشه هست و بوده حتی با این که میشه دقیق پیش بینی کردش باز غیر قابل اجتناب هست