من تو این سه سال دبیرستان پدرم در اومد مخم سوت کشید کونم پاره شد دیگه نمیدونم دهنم گاییده شد و و و ولی هیچ وقت بیخیال قانع کردن این مدیر و معاون نشدم یه جوری شد که وقتی من سوال میپرسم میگن هیچکس وقت کمه یا میگم کار دارم بعدا و هیچ وقت هم از من سوالی نمیپرسن یا وقتی هم سوالی میپرسن از این انکاری ها میپرسن که یه جواب بیشتر نداره

گوشیمو ۶ بار تا حالا تو مدرسه گرفتن هر بار مدیر کشوندتم دفترش نشستیم با هم یه ربع بحث کردیم من گفتم من گوشیمو میارم چون لازمم میشه اون گفت نباید بیاری به این دلیل واسه دلیلش دلیل اوردم گفت نمیشه به این دلیل من واسه اون دلیل هم دلیل اورده استدلال کردم راه حل اوردم گفت نمیشه به اون یکی دلیل گفتم خب اونم راه حل داره اینطوری خیلی ساده گفت ن م ی ش ه و زر زیادی بزنی گوشیتو میفرستم حراست و فلان و بهمان

از اون طرف شوهر دخترش (والا نمیدونم شما فارسی زبان ها بهش چی میگین) که میشه معاون ما میرم بیرون مدرسه یه چیزی بگیرم کوفت کنم میاد چیزایی که گرفتم کوفت کنم و از دستم میگیره میگه برو زنگ اخر وقتی داشتی میرفتی خونه بیا ببر حالا با این میشه راه اومد بهش میگم بوفه مدرسه هم گرون میده هم بی کیفیت من چرا باید مجبور باشم از اونجا بگیرم گفت بیرون رفتن از مدرسه ممنوع هستش گفتم 100 متر اون طرف تر فلان مدرسه دانش اموزاش فقط باید تو کلاس ها حاضر باشن زنگ استراحت هر گهی میتونن بخورن گفت اینجا یه مدرسه معروف و خاص هستش تو گه میخوری میری بیرون گفتم خب حداقل بوفه رو یکم درست کنین گفت دلت میخواد از بوفه بخر دلت نمیخواد برو پرونده رو بگیر

همین معاون کلاه دوستم رو گرفت چون برعکس سرش گذاشته بووووووووووود !!! دوستم گفت اقا اینبار بدین باشه دفعه بعد درست میزارم گفت نمیشه قبلا یه بار بهت گفته بودم گوش نکردی یعنی این که از این به بعد هم گوش نمیکنی دوستم دیدم ساکت شد من اومدم طرفش گفتم اقا مگه وظیفه شما اموزش و پرورش نیست با گرفتن مالش به نظرتون دارین اموزشش میدین یا با فرصت دوباره ندادن بهش چی ؟ خود خدا گفته در توبه همیشه باز است ولی در جواب چی شنیدم ؟ اقای هیچکس تو احل سفسته هستی با تو نمیشه بحث کرد خودافیییظ ! (اخرشم نمیدونم کلاه رو داد یا نه )

حرفمو به اینجا میارم که اونا منو قانع نمیکنن با این که من از خدامه با یه استدلال دقیق و منطقی یه حرفی که هممون قبولش داشته باشیم به من بگه نرو بیرون گوشی رو نیار ولی همش چرت و پرت میگن از اون طرف من میرم قانعشون کنم میبینم یه جوری در مغزشونو بستن که زود زدن واسه باز کردنش واسه قانع کردنش اطلاف وقت و انرژیه

بیچاره مدیر روز قبت نام این سال اخر به مادرم گفت تو این مدرسه دویست و خورده ای دانش اموز هست شلوغ ترینشون دو بار اومده به دفترم ولی این پسررررررررررر تو بیست سی بار اومده به دفترم تازه هرکی رو تو ده دقیقه خلاصش میکردم پسرتو نیم ساعت نشوندم جلوم با اره برقی به جونش افتادم دفتر انتظاباتشو خط خطی کردم درست نشد سگ جونه نمیمیره نمیشه خلاصش کرررد !

ولی بین خودمون بمونه من یه بار دیدم این معاون قانع از حرفش کوتاه بیاد اونم وقتی بود که معلم خودمون بهش گفت بیخیال باو مگه نمیبینی دانش اموز ریاضی هستش چرا زور الکی میزنی :/